تسلیم تنهایی شدم اما نرفتم

حتی خودم را کشتم از دنیا نرفتم

 

من هر دری را می توانستم گشودم

از روی دیوار کسی بالا نرفتم

 

یک عمر بی صبرانه از دریا نوشتم

حتی به گوش گوش ماهی ها نرفتم...

 

مرغابی ام بی آنکه پر وا کرده باشم

دریایی ام با آنکه تا دریا نرفتم!

 

بر روی ساحل جای پاهایم اگر نیست

چون ماهیان این راه را با پا نرفتم!

 

تنهاتر از این هم شوم با عشق عشق است

بی عشق سمت خانه ام حتی نرفتم

 

در عاشقی مشروط یعنی صفر مطلق

من که برای خواندن انشا نرفتم......!

 

حسین تقلیلی

 

 



تاريخ : یک شنبه 13 دی 1394برچسب:حسین تقلیلی, | 18:14 | نويسنده : آریا |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 59 صفحه بعد